دعوت به رقص
کیانا خانوم گل خیلی عاشق رقصیدن هستش و هر وقت آهنگ پخش می شه می گه بیا با هم برقصیم، شب و من و کیانا تنها بودیم، گفت مامان آهنگ بذار برقصیم گفتم: باشه اما من حال ندارم برقصم . اولش یک کم رقصید، اما بعد از چند دقیقه گفت بیا یک کوچولو برقصیم و پاشدم و با هم رقصیدیم و گفتم من خسته شدم و نمی تونم، بعد گفت بیا لباس عروسم رو بپوش و چون تنگش شده بود با زور تنش کرد و رفت روی صندلیش نشست، گفت مثلا من عروسم و تو دوماد، بیا منو بلند کن و با هم برقصیم. واقعا خیلی خندم گرفت که این وروجک با هر سیاستی باشه اون چیزی رو که دلش میخواد سعی می کنه انجام بده. الهی مامان فدای این دختر خوشگلش بشه. ...